بدبینی و احساس ناامنی، دشمن پنداری
سلام
من نسرین افشاری هستم. روانشناس و درمانگر، اگر فقط نسرین افشاری بودم و صفت و نقش روانشناس به من متصل نبود شاید احساس امنیت بیشتری منتقل میکردم، اما اگر من روانشناس، وکیل، قاضی، مسوول امنیت و حفاظت و… نقش هایی شبیه این را در کشورم حمل کنم احساس ناامنی در بین قشری از مردم ایجاد میکنم.
حالا اگر من نسرین افشاری مسلمان شیعه، روانشناس در کشوری مثل فرانسه بودم شاید در موقعیت های خاصی که یک مسلمان با صدای بلند الله اکبر میگوید و افرادی را به قتل میرساند، احساس ناامنی بیشتری را منتقل میکردم.
اما اگر فقط نسرین افشاری بودم و در خانواده ای ساده در شهری کوچک چشم به جهان گشوده بودم، ترس کمتری دارم را منتقل میکردم.
آنهایی که از روانشناس نمیترسند، آنها که مسلمان را دشمن نمیپندارند، آنان که یک خانم را خطری ناگوار نمیبینند، چطور فکر میکنند؟ ساختمان فکری یک فرد بدبین چگونه است که انسانها را، انسان نمیبیند؟ انسانها را همراه با صفت هایشان میبیند، چگونه است؟!
انسان بااحساس ناامنی، ایرادگیر، وسواسی، مضطرب و بدبین می شود و نمیتواند در لحظه اکنون زندگی کند و این یکی از رنج های بزرگ زیستن است.
نسرین افشاری
روانشناس بالینی
#پارانویا
#حمله_تروریستی
#مسلمان_شیعه
#دشمن_پنداری